بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، گراز، بنکن، بنگن، فه، کتر
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، گُراز، بَنکَن، بَنگَن، فَه، کَتَر
در تداول، ول کننده. رهاکننده، دست بردارنده. - ول کن معامله نبودن، در تداول، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن. دنبالۀ کاری را رها نکردن. (لغات عامیانۀ جمال زاده)
در تداول، ول کننده. رهاکننده، دست بردارنده. - ول کن معامله نبودن، در تداول، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کار یا در دعوا و معرکه کردن. دنبالۀ کاری را رها نکردن. (لغات عامیانۀ جمال زاده)
ول کننده رهاکننده، دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنباله کاری را رها نکردن
ول کننده رهاکننده، دست بردارنده: تو که ول کن نیستی. یا ول کن معامله نبودن، اصرار و ابرام و پافشاری و سماجت در کارها در دعوا و معرکه کردن دنباله کاری را رها نکردن